مروري بر کتاب قدرت در درون ماست نوشته لوييس هي

۴,۶۱۰ بازديد

 

خانم لوییس هی نویسنده کتاب قدرت در درون ماست در سنین کودکی دچار اتفاقی میشه و به لحاظ جنسی مورد سوء استفاده قرار می‌گیره و از عزت نفس پایینی برخوردار میشه و از درون می شکنه. سپس در بزرگسالی دچار سرطان میشه او با روی آوردن به مطالعات مذهبی، علوم ماوراء الطبیعه و حضور خداوند و نیروی برتر درون یا به عبارتی آنچه که نامش را خدا می گذارد و با توکل و استفاده کردن از نیروی درون خود بر همه مشکلات زندگی که یکی از مهم ترین آنها  همین مسئله سرطانش بود فائق میاد و راهنمایی میشه برای بقیه و شروع می کنه که بقیه رابه این آرامش و به این سعادت و این نگاه عاشقانه ای که به دنیا پیدا کرده دعوت میکنه و در مسیر خودش موفق میشه.

 

 

از خانم ال هی کتابی به نام قدرت در درون ماست، منتشر شده که این متن در ادامه‌ی کتاب شفای زندگی تالیف شده.  ایشون در این کتاب به باور کردن این نیروی درون تأکید می‌کنه و میگه که این نیرو ما را به آزادی و قدرت میرسونه و لزوم کارکرد این قدرت را باور کردن اون میدونه. باور کردن به یک نیروی برتر که در درون شما هست نه اون خدایی که در ذهن تصویر شده و معمولاً یک تصویر بیش نیست و کارایی نداره. در واقع تجربه اون نیرو در درون خودتون و بعد انگاشت  او در بیرون از خودتون.

 

او معتقده که گفتن نه یک قدرت محسوب میشه و زندگینامه لوییس ال هی  نشان میده در تجربیات خودش در گذشته این امکان را نداشته و به خیلی از چیزهای زندگی که بهش تحمیل می شد نمی تونست نه بگه و معتقد هست که این قدرت نه گفتن و اقتدار و انتخاب رو بعد از اینکه این قدرت در او بیدار میشه در درون خودش میتونه داشته باشه.  باوری که ایشون ازش یاد میکنه به ما یک امید میده این نگاه سرشار از امید و کاملا عاشقانه است و ارتباطی عمیق با بسیاری از مسائل زندگی و پدیده‌های کلی و عادی زندگی داره و نگاه او روی سلامتی او تأثیر میذاره و افراد بیمار زیادی را در یک پارک ملاقات میکرده و همه را جمع کرده بوده و تا سنین بالا ارتباط بی غل و غش خودش را با مردمی که دچار مشکلات بودند،  حفظ می‌کنه و کمک شایانی به افرادی که بیمار بودند می‌کنه.

 

 

بخشی از کتاب صوتی قدرت در درون ماست

 

هرچه بیشتر به برق درون خود متصل شوید ، می توانید در تمام زمینه های زندگی خود آزاد باشید.

 

شما که هستید؟ چرا اینجایید؟ اعتقادات شما در مورد زندگی چیست؟ برای هزاران سال ، یافتن پاسخ این سوالات به معنای خودشناسی است. اما خودشناسی به چه معنا است؟من معتقدم قدرتی در درون هر یک از ما وجود دارد که می تواند عاشقانه ما را به سمت سلامتی کامل ، روابط عالی ، مشاغل بی نقص سوق دهد و می تواند هر نوع موفقیت برای ما شکوفا شود. برای داشتن این چیزها ، ابتدا باید باور داشته باشیم که امکان پذیر است. در مرحله بعدی ، ما باید مایل باشیم الگوهایی را در زندگی خود آزاد کنیم که شرایطی را ایجاد می کنند که می گوییم نمی خواهیم. ما این کار را با رفتن به درون و بیدارکردن نیروی داخلی که از قبل می داند بهترین کار برای ما چیست انجام می دهیم. اگر ما بخواهیم زندگی خود را به این قدرت بزرگتر در درون خود یعنی نیرویی که ما را دوست دارد و پایدار است تحویل دهیم ، می توانیم زندگی های پرمهر و عاشقانه تری ایجاد کنیم. من معتقدم ذهن ما همیشه به یک ذهن بینهایت متصل است و بنابراین ، همه دانش و خرد در هر زمان در دسترس ما است. ما به این ذهن بینهایت ، این قدرت جهانی متصل هستیم که از طریق آن جرقه نوری در درون ما ، خود عالی ما یا قدرت درون ما را ایجاد کرده است. قدرت جهانی همه خلاقیت های خود را دوست دارد. این یک قدرت برای همیشه است و همه چیز را در زندگی ما هدایت می کند.

 

 

او نمی‌داند چگونه  متنفر باشیم  یا دروغ بگویم یا مجازات کنیم. این عشق خالص ، آزادی ، درک و شفقت است. مهم است که زندگی خود را به خود عالی خود بسپاریم ، زیرا ما از طریق آن، چیزهای خوب خود را دریافت می کنیم. ما باید درک کنیم که ما به هر طریقی این انتخاب را داریم که از این قدرت استفاده کنیم. اگر ما ترجیح می دهیم در گذشته زندگی کنیم و همه شرایط منفی و شرایطی را که اتفاق افتاده، دوباره تکرار کنیم ، پس در جایی که هستیم گیر می کنیم. اگر تصمیمی آگاهانه بگیریم که قربانی گذشته نشویم و به دنبال ایجاد زندگی جدیدی برای خودمان باشیم، این قدرت در درون ما پشتیبانی می شود و تجارب جدید و شادتر شروع می شوند. من به دو قدرت اعتقاد ندارم. فکر می کنم یک روح بی نهایت وجود دارد. خیلی ساده لوحانه است که  بگوییم این قدرت "شیطان است" یا "دیگران" هستند. واقعاً فقط ما هستیم . یا از قدرتی که داریم عاقلانه استفاده می کنیم یا از قدرت سوء استفاده می کنیم. آیا ما شیطان در قلب خود داریم؟ آیا دیگران را به خاطر متفاوت بودن از دیگران محکوم می کنیم؟ چه چیزی را انتخاب می کنیم؟

من همچنین معتقدم که ما با ایجاد الگوهای تفکر و احساس ، در ایجاد هر شرایط خوب یا بد زندگی مان سهیم هستیم. افکاری که فکر می کنیم احساسات ما را ایجاد می کنند و سپس زندگی خود را مطابق با این احساسات و اعتقادات شروع می کنیم. این دلیل نمی شود که خودمان را بخاطر اتفاقاتی که در زندگی ما رخ داده مقصربدانیم. بین مسئولیت پذیری و سرزنش خود یا دیگران تفاوت وجود دارد. وقتی من در مورد مسئولیت صحبت می کنم ، واقعاً در مورد داشتن قدرت صحبت می کنم. سرزنش به این معنی است که قدرت خود را از دست بدهیم. مسئولیت پذیری به ما قدرت ایجاد تغییرات در زندگی خود را می دهد.

اگر ما نقش قربانی را بازی کنیم ، بنابراین از قدرت شخصی خود استفاده می کنیم تا ناتوان باشیم. اگر تصمیم بگیریم مسئولیت را بپذیریم ، پس وقت را برای سرزنش کسی یا چیزی تلف نمی کنیم . برخی از افراد به دلیل ایجاد بیماری ، فقر ، یا مشکلات احساس گناه می کنند. آنها تصمیم می گیرند مسئولیت را به عنوان گناه تفسیر کنند.آنها احساس گناه می کنند زیر ا باور دارند در راهی که رفته اند به نحوی دچار خطائی جبران ناپذیرشده اند. در حقیقت آنها همه چیز را به عنوان نوعی تقصیر می پندارند چرا که این ساده تر ین راه است که می توانند به کمک آن به این چرخه ی نادرست دور باطل ادامه دهند، اما در هر حال هدف من پرداختن به این قبیل موضوعات نیست.

 

اگر بتوانیم از مشکلات و بیماری های خود به عنوان فرصتی برای تفکر در مورد چگونگی تغییر زندگی خود استفاده کنیم ، قدرت داریم. بسیاری از افرادی که دچار یک بیماری فاجعه بار شده اند می گویند که این فوقالعاده ترین اتفاقی است که برای آنها افتاده است زیرا این فرصت را به آنها داده است که زندگی خود را به گونه ای دیگر ادامه دهند. از طرف دیگر ، بسیاری از مردم  می گویند: "من یک قربانی هستم ، وای بر من. لطفاً ، دکتر ، من را درمان کنید". من فکر می کنم این افراد حتی  سختی زیادی برای بهبود یافتن  یا حل مشکلات خود دارند. مسئولیت، توانایی ما در پاسخگویی به یک موقعیت است. ما همیشه یک انتخاب داریم. این بدان معنا نیست که ما انکار کنیم چه کسی هستیم و چه چیزی در زندگی خود داریم. این صرفاً به این معنی است که ما می توانیم تصدیق کنیم که در جایی که هستیم سهیم بوده ایم. با به عهده گرفتن مسئولیت ، قدرت تغییر داریم. می توان گفت ، "چه کاری می توانم انجام دهم تا این مسئله متفاوت شود؟" باید درک کنیم که همه ما همیشه از قدرت شخصی برخورداریم. این به نحوه استفاده ما بستگی دارد.

بیایید با شرم به زندگی خود نگاه نکنیم. به گذشته به عنوان بخشی از غنای کامل و کمال زندگی خود نگاه کنید. بدون این غنا و پر بودن ، امروز اینجا نبودیم. هیچ دلیلی وجود ندارد که خودتان را بزنید زیرا عملکرد بهتری نداشته اید. شما بهترین کاری را که می دانستید انجام دادید. گذشته را عاشقانه رها کنید ، و سپاسگزار باشید که شما را به این آگاهی جدید رسانده است.

 

جملاتی از لوییس ال هی در کتاب قدرت درون ما

"افکاری که ما برای فکر کردن به آنها انتخاب می کنیم ابزاری است که برای نقاشی بوم زندگی خود استفاده می کنیم."

"اگر بتوانیم از مشکلات و بیماری های خود به عنوان فرصتی برای تفکر در مورد چگونگی تغییر زندگی خود استفاده کنیم ، قدرت داریم."

 

"عشق حتی عمیق ترین و دردناک ترین خاطرات را نیز پاک می کند زیرا عشق عمیق تر از هر چیز دیگری است."

"من فهمیدم که فقط یک چیز وجود دارد که هر مشکلی را درمان می کند ، و آن این است: خودت را دوست داشته باش."

"اگر تصمیمی آگاهانه بگیریم که قربانی گذشته نشویم و بخواهیم زندگی جدیدی را برای خود ایجاد کنیم ، این قدرت در درون ما پشتیبانی می شود و تجارب جدید و شادتر شروع می شوند."

"با صلح درونی ، هیچ جنگی وجود نخواهد داشت ، هیچ باندی ، هیچ تروریستی و هیچ خانه ای وجود نخواهد داشت."

"دفعه بعدی که اتفاقی برای اتومبیل شما افتاد ، یادداشت کنید که قسمت شکسته نشان دهنده چه چیزی است و ببینید آیا می توانید آن را به احساسی که در آن لحظه خاص دارید متصل کنید. ممکن است از نتایج متعجب شوید. "

 

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.